درگذشت مجاهد صدیق احمد زارچی در آلبانی
او در۱۴ماه اخیر،در نبرد طولانیش با بیماری،
در همه حال روحیه ای پرشور و رزمنده داشت
جاهد خلق
احمد زارچی که از سال ۱۳۶۸به مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوست، پس
از سه دهه نبرد در راه آزادی مردم، روز سهشنبه ۶آذر پس از
نزدیک ۲سال و نیم مبارزه با بیماری، در بیمارستانی در
آلبانی درگذشت و به یاران صدیق و شهیدش پیوست.
اوکه در ۱۴ماه اخیر، از نبرد طولانیش با بیماری، در انجام
کارهای شخصی توسط همرزمانش کمک و همراهی میشد، در همه حال روحیهیی پرشور و
رزمنده داشت.
احمد زارچی در ۱۵شهریور سال ۱۳۳۱ درخانوادهای متوسط درخرمآباد لرستان بدنیا آمد
و تحصیلات خود را در خرمآباد به پایان رساند. در تظاهرات انقلاب ضدسلطنتی فعال
بود و پس از انقلاب با رویگردانی از مرتجانی که در کمیتهها و دیگر نهادها بر
انقلاب چنگ انداخته بودند، با آرمانهای مجاهدین آشنا شد و در سال ۵۸با با خواندن نشریهٔ مجاهد، گم شدهاش را پیدا کرد. در همان زمان
فرماندهی گارد شرکت نفت را که به او پیشنهاد شده بود رد کرد و به هواداری از
مجاهدین پرداخت. این عشق او به آرمانهای مجاهدین سرانجام او را در سال۱۳۶۸ با ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوند داد.
از آن پس احمد در یکانهای رزمی ارتش آزادیبخش به یک رزمندهیی
پرشور آزادی تبدیل شد. در عملیات تدافعی مروارید با وجود آن که از ناحیه سر و صورت
مجروح شده بود دلاورانه جنگید.
در دوران ۱۴سال پایداری در اشرف و لیبرتی نیز مجاهدی فعال و
پیشقدم در مسئولیتهای مختلف بود. در یگانهای پشتیبانی با حداکثر توان و سختکوشی و
دلسوزی مسئولیتهای خود را انجام میداد. یکی از مسئولیتهای او کار در آشپزخانه و
تأمین غذای مجروحان و مصدومان بود.
اراده و عزم او در یکایک نامهها وتعهدنامههایش برای ادامهٔ نبرد
تا برقراری آزادی میدرخشد. از جمله در نقشه مسیرش در ۸مرداد سال ۹۲ نوشته بود: باالهام از این شب قدر علی علیهالسلام و باتمسک به
پیشوای مجاهدان میخواهم شب قدر خود را با قدر علی گره بزنم. باشد تا باهم همراه
وهمدل شویم.. در برابر دیوارهایی که رژیم دورو برم کاشته، من آب هستم و آن را میشویم
و از سر راه کنار میگذارم. چون که مجاهد خلق در هرکجا که باشد همه چیز را در هم میکوبد
یا افشا میکند. و هر چه سر راه جنگمان باشد قادرم آن را بردارم و تا بینهایت به
پیش بروم...لیبرتی و اشرف را میدان جنگ روزانهام میدانم و هیچ مانع یا زندان
یاکمبودی را بهرسمیت نمیشناسم چون که از یک مجاهد اشرفی این شایسته و بایسته است.
احمد قهرمان هنگامی که در لیبرتی در زیر موشکباران قرار داشت، با
روحیهیی پرشور و مقاوم در آمادهسازی سنگرها و استحکامات فعالانه تلاش میکرد. در
برابر توطئههای اطلاعات آخوندی و نیروی تروریستی قدس و عوامل تحتامر آنها علیه
اشرف و لیبرتی قاطعانه ایستاد. در سال ۱۳۸۲هنگامی که رژیم تلاش کرد با
آوردن تعدادی از اعضای خانوادهاش به در اراده احمد خللی ایجاد کنند،بر ایمانش به
حقانیت نبرد مجاهدین و آرمان مبارزه برای آزادی ایران از رژیم ضدبشری آخوندها،
تأکید کرد.در سال ۱۳۹۴هم وقتی رژیم خانواده او را به در ورودی لیبرتی
آورد، احمد در نامهیی نوشت: «سازمان مجاهدین خلق ایران که من عضو آن هستم مرا
صدا زد و به من ابلاغ کرد که... میتوانی نزد خانوادهات بروی که مرا مخیر کرد در
رفتن یا ماندن که آزاد هستی. جواب من: این توطئهٔ رژیم آخوندی است که این افراد را
به اینجا آورده به اسم خانواده. من این توطئه رژیم را محکوم میکنم و مشت محکمی بر
دهان رژیم میزنم و میگویم یک جواب بیشتر ندارم: ماندن در سازمان مجاهدین خلق
ایران و خانوادهٔ واقعی من مجاهدین هستند هیهات مناالذله احمد زارچی ۹۴/۱۲/۶»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر