مرجان . هنرمندی که برای آزادی وطنش از چنگال آخوند های دیو صفت و زن ستیز به مقاومت پیوست.
تیرماه 1361، مرجان، برای بار دوم، در خانه اش، واقع درخیابان پاسداران دستگیر و بازداشت شد، اتهام او این بار هواداری از سازمان مجاهدین خلق بود که عدم کتمان این موضوع توسط او در مراحل مختلف بازجویی و دادگاه های آن چنانی رژیم، علاوه بر مدت ها زندانی بودن، به تحمل هجده سال عزلت و ممنوعیت او از مواهب اجتماعی گردید.
"مرجان"، به روایت شهلا صافی ضمیر
مرجان درسحرگاه بیست وسوم تیرماه 1327، دربیمارستان ورجاوند، واقع در خیابان امیریه تهران، چشم به جهان گشود. پدرش"علی صافی ضمیر" از مدیران وزارت راه و مادرش "کبری بهمنی تبری" از معلمان دبستان های ابتدایی بود. مرجان کودکی را در پناه خانواده و سرپرستی پدر و مادری آگاه، به اصول اخلاقی سپری کرد.
مهرماه 1334، او دوران تعلیم و تربیت ابتدایی را در دبستان"سرخوش"، واقع در محله امیریه تهران گذراند . همزمان با حضور در دبیرستان الوند، واقع در خیابان منیریه، با پدیده اعجاب انگیز زمان خود، تلویزیون آشنا شد که آن روزها عمومیت پیدا نکرده بود. این اتفاق او را به راهی کشاند که نهایتا، به شکوفایی استعداد های نهفتهاش انجامید.
مرجان:
آن روزها، کوچه ای که ما در آن اقامت داشتیم، تنها خانه ای بود که تلویزیون داشت و آنتن روی بامش، برای من و خواهر کوچکترم، عامل فخر و غروری کودکانه، نسبت به همسالان محله شده بود. از این تلویزیون، که الزاما بایستی بعد از ظهرها پس از انجام تکالیف مدرسه به تماشایش می نشستیم، برنامه ای برای کودکان پخش می شد که مجری آن دختر خانمی بود، به نام "عباسه امیرعلائی"، که من به شوق دیدنش بخشی از تکالیف مدرسه را در زنگهای تفریح کلاس انجام می دادم.
خوانندگی
مرجان درمصاحبه ای با مجله جوانان درسال 1354 می گوید:
تصمیم برای ورود من به عالم موسیقی، شبی در ویلای ما گرفته شد (متل قوی شمال)، همکاری بابک بیات با همسرم فریدون ژورک، در زمینه موسیقی متن فیلم، مناسبتی بود، که در یک تعطیلات آخر هفته چند روزی میهماندار بابک بیات، و خانواده ایشان باشیم، شبی دور هم، بابک بیات گفت دریغ است که شنونده صدای بم و گیرای من، تنها اقوام و خانواده باشند، تایید و تشویق او، تلنگری شد، جهت بازشدن باب گفتگوی بابک بیات با همسرم، برای آموزش و تعلیم من، تا فراگیری راز و رمزخوانندگی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر