جدیدترین پست

حمله نیروهای ارتش عراق به قرارگاه اشرف ۱۹ فروردین ۱۳۹۰

این وقایع مربوط به ضدو بندهایی است که رژیم خمینی با دولت عراق برای نابودی مجاهدین است. حمله نیروهای ارتش عراق به قرارگاه اشرف ۱۹ فروردین...

۱۳۹۷ دی ۷, جمعه

بهرام عالیوندی

بهرام عالیوندی

بهرام عالیوندی (زاده ۱۵ بهمن ۱۳۰۶ در کازرون - درگذشته ۱ خرداد ۱۳۹۱ در وین) از پیش‌کسوتان نقاشی مدرن در ایران و از پرکارترین هنرمندان ایرانی و اعضای شورای ملی مقاومت ایران در تبعید است.
او بعد از مهاجرت از کشور سالها در اتریش به سر برد و چندین نمایشگاه در کشورهای آلمان و اتریش برگزار کرد.[۱]

زندگی‌نامه

وی در ۱۳۰۶ خورشیدی در شهر کازرون در استان فارس به دنیا آمد. خانواده‌اش در دو سالگی به دلیل این‌که مادرش اهلشیراز بود به آنجا نقل مکان کردند. سپس از شیراز به ممسنی رفتند و بهرام تا کلاس ۶ ابتدایی در آنجا درس خواند.
پدربزرگش ازخوانین ممسنی بود، مردی تصویرگر نقاشی‌های ساده ابتدایی اما زیبای کتاب دکامرون اثر معروف بوکاچیو با ترجمه احمد دریابیگی.[۲] حتی گفته‌اند کلمه الله را روی دانه ای برنج نوشته بود. پدرش نیز نقشه خطه ممسنی را دقیقاً ترسیم کرده و آنرا در اداره دولتی مرکز ممسنی، نورآباد، آویخته بودند.
بهرام عالیوندی از کودکی به نقاشی علاقمند بود، در مدرسه نقشه جغرافی می‌کشید که آنها را به دیوار کلاس یا دفتر مدرسه نصب می‌کردند. بعد از شش سال دبستان، دبیرستان را در شیراز شروع می‌کند و طبق گفته خود برای امرار معاش از روی نقاشی‌های دیگران کپی می‌کند و برای تأتر دکور می‌زند و پلاکارد سینما می‌سازد اما در هیچ‌کدام موفقیتی نداشته‌است.[۲]

فعالیت‌های هنری

پس از پایان دبیرستان و خدمت سربازی به تهران آمد و یک‌سالی به کارهای مختلف پرداخت و عصرها به هنرستان کمال الملک رفت. پس از کودتای ۲۸ مرداد باحمایت برادر بزرگ که کارمند عالیرتبه دولت بود، در هنرستان زیبای پسران نام‌نویسی کرد، جایی که خود بعداً در آنجا و نیز هنرستان نقاشی دختران هنرآموز نقاشی گردید. در آنجا جلال آل احمد مربی ادبیات و مشوق او بود و تا آخرین روزهای حیات وی را زیر نظر داشت. در همین دوره بورسی ۴ ساله برای فرانسه نصیبش شد اما ساواک اجازه خروج از کشور به او نداد. جلال آل احمد هم به او گفت «در اروپا که به تو آمپول هنر تزریق نمی‌کنند همین‌جا بمان و خود را بساز».[۳]
وی سپس در سال ۱۳۳۶ در ادارهٌ هنرهای سنتی وزارت فرهنگ و هنر به عنوان طرّاح در کارگاه کاشی‌سازی مشغول کار شد. مدتی حدود سه سال ازروی اشیاء باستانی ایران کپی برداری می‌کند تا به گفته خودش با رموز نور و سایه روشن رشته‌های هنر قدیم ایران بیشتر آشنا شود.
یکی از آثار بهرام عالیوندی
بعد از تأسیس دانشکدهٌ هنرهای تزیینی در سال ۱۳۳۹، عالیوندی در این دانشکده، در رشتهٌ نقاشی تزیینی به تحصیل پرداخت و دورهٌ تخصصی‌اش را زیر نظر یک استاد فرانسوی به پایان رساند و در رشته نقاشی تزیینی لیسانس گرفت. پس از آن مدتی در هنرستانهای نقاشی به تعلیم پرداخت و سپس برای چندمین مرتبه راهی اروپا شد و از موزه‌های بزرگ آنجا دیدن کرد.[۴]
او در سال ۱۳۳۸ به عنوان مدرس در کارگاه‌های آموزشی مؤسسه هنرهای ملی و کمال الملک برگزیده شد و به مدت ۲۰ سال این کار را ادامه داد. در طول این مدت، او به انجام و تمرین دامنه وسیعی از هنرهای پارسی از قبیل مینیاتور و سرامیک سازی روی آورد.[۵]طی دورانی که اداره هنرهای ملی کار می‌کرد، آموزش هنرهای سنّتی را به هنرجویان رشته نقاشی به عهده داشت و هنرجویان را به موزهٌ ایران باستان می‌برد و رمز و رازهای خطوط و نقوش آثار هنری قدیمی ایران را به آنان می‌آموخت.[۱]
طی حدود ۲۶ سال خدمت در وزارت فرهنگ و هنر، هزاران طرح عالیوندی درکارگاه‌های میناسازی، گلیم‌بافی، کاشی‌کاری، منبت‌سازی، خاتم‌کاری، نقره‌سازی، معرق‌کاری و … توسط استادکاران رشته‌های فوق به اجرا درآمد و در موزه فرهنگ و هنر جمع‌آوری یا به سران کشورها هدیه گردید.[۲]

۱۳۹۷ دی ۶, پنجشنبه

شهیدی ازقهدریجان

احمد حیدری

احمد حیدری 
احمد حیدری(تولد:۱۳۸۲ قهدریجان اصفهان - مرگ:۱۱ دی ۱۳۹۶ قهدریجان) احمد حیدری نوجوان ۱۴ ساله در روز ۱۱ دی ماه ۱۳۹۶ در جریان تظاهرات و اعتراضات مردم قهدریجان به ضرب گلوله کشته شد. سایت های حکومتی مدعی شدند که اغتشاشگران قصد اشغال و خلع سلاح کلانتری را داشتند و ماموران برای دفاع از خودشان به آنها شلیک کرده اند ولی بنا به گزارش سایت صدای آمریکا روشن کردن آتش توسط مردم بدلیل گاز آشک‌آور بوده است[۱]
👈اینجا

داستان مقاومت

سید محمد حیدری 
(شیرمحمد)

سید محمد حیدری
سید محمد حیدری 
ساعت ۸ صبح بود که وارد اتاق یا بهتر بگویم سلول شماره ۲۷ سالن یک بند آموزشگاه اوین شد. با دیدن او همه ما متوجه حرکت ناگهانی سید محمد حیدری شدیم. اینکه درنگاه اون دو نفر چه چیزی گذشت،  نمی دانم ولی معلوم بود که همدیگر را بخوبی می شناسند. برای ما هفت نفر اوپیام آور مرگ، اما برای سیدمحمد،  فقط آزمایش وفا به عهد وفدا بود. ما به سید، شیرمحمد میگفتیم که واقعا برازنده اش بود.او بچه تهران محله فلاح بود و برادش علی هم شیری مثل خودش بودکه سال ۶۳برطناب دار بوسه زده بود.همینجا بگم که رژیم همیشه مدعی هست که هرگز از یک خانواده دو نفر رواعدام نکرده.زهی بی شرمی.!!

بعد از مکالمه کوتاهی بین آن دو،  متوجه شدم که اون بریده خائن تصمیم گرفته او را لو بدهد یا ببُرّاند. این کاری بود که بازجوهااز او خواسته بودند.
اما در این بین ما هم زنجیرکرده وتصمیم خودمان را گرفتیم که بهرقیمت جلوی این خیانت را گرفته وسید محمد را یاری کنیم. برای همین بطور جمعی وفردی اقدام به صحبت با اون خائن  کردیم وتمام تلاش خودمان را کردیم علی الرغم اینکه می دانستیم که او همه ما را لو خواهد داد.

البته تلاشهای ما برای به سرعقل آوردن اون خائن بریده بجایی نرسیدوبلاخره سید محمد را به بازجوها لوداد.امااین سندافتخاری بود برای جمع مازندانیانی که تصمیم گرفته بودیم جلوی خانتش را بگیریم وهمچنین سند افتخاری برای سیدمحمدکه با صلابت و ایستادگی چشمگیر از این آزمایش مجاهدتش سربلند بیرون آمد. اماشیر محمد به اون خائن گفت: ببین این رژیم اینقدر وحشیست که هرگزاز ما نخواهد گذشت. پس بهتر است با شرف بمیریم. شیر محمد عاقبت در سال ۶۵ سر بدار شد. یادش گرامی باد.


رضا رضایی


رضا رضایی
رضا رضایی.JPG
رضا رضایی


رضا رضایی (زاده ۱۳۲۰- درگذشته ۲۵ خرداد ۱۳۵۲) از اعضای کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در سال ۱۳۴۴ سال بنیانگذاری سازمان مجاهدین به مجاهدین خلق ایران پیوست و پس از ۸ سال مبارزه در ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ به دست ساواک کشته شد. طراحی آرم سازمان مجاهدین از آثار اوست.]

    کودکی و تحصیلات

    رضا در سال ۱۳۲۰در خانواده‌ای متوسط در یکی از محلات جنوبی تهران بدنیا آمد، پدرش حاج خلیل رضایی از هواداران سرسخت دکتر محمد مصدق بود. او دانش آموز دبیرستان بود که جنبش مردمی ۱۵ خرداد ۴۲ پیش‌آمد و شاهد شورش و خشم مردم و نیز سرکوب رژم شاه بود. رضا با جوانان همسن وسال خودش بر سر موضوعاتی که آنروزها مطرح بود ـ از جمله فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی و مبارزات روحانیت و اعتصاب‌های بازار ـ بحث می‌کرد ودر جلسات علنی و مخفی مخالفان شاه شرکت داشت و با مسائل جدی سیاسی آشنا شد.[۱] ورود به دانشگاه تهران و تحصیل در رشته دندان‌پزشکی شرایط بهتری برای آشنایی با انقلابیون و همفکرانش برای او فراهم آورد.[۱]

    آشنایی با سازمان مجاهدین خلق ایران

    رضارضایی از اولین کسانی بود که بدنبال تشکیل هسته اولیه سازمان مجاهدین درسال ۱۳۴۴ به همراه برادر بزرگترش احمد رضایی به این سازمان پیوست و به دلیل شایستگی‌ها و صلاحیتی که از خود نشان داد، با آموزش‌ها و تعالیم بنیانگذاران سازمان، در سال ۱۳۴۹ به عضویت کمیته مرکزی سازمان درآمد.[۲]

    اعزام به فلسطین

    رضا درتابستان ۴۹ همراه یک گروه ۴ نفری از همرزمانش راهی پایگاه‌های انقلاب فلسطین شد. دوران اقامت او درپایگاه‌های مقاومت فلسطینی، تجارب ارزنده ای برای او و سایر کادرها به همراه داشت. پس از بازگشت از فلسطین و در مرحله‌ای که سازمان مجاهدین درپی کسب آمادگی‌های لازم برای شروع عملیات‌های چریکی بود، رضا که علاوه برتسلط کافی بردیدگاه‌های نظری و ایدئولوژیک سازمان، بلحاظ عملی و کارایی تکنیکی و نظامی نیز از توانمندی‌های بسیاری برخوردار بود، نقش مهمی ایفا کرد.[۲]

    دستگیری و زندان

    درجریان یورش ساواک به سازمان دراول شهریور ۵۰، رضا رضایی دستگیرشد. او درزندان ضمن تماس باسایر اعضای مرکزیت و مسئولان سازمان، توانست اطلاعات و تجارب آنان را در زمینه‌های بازجویی و تاکتیک‌های پلیس و ساواک و نیزاخبار و اطلاعات مربوط به سازمان را جمع‌آوری کند. پس از فرار از زندان، او این اطلاعات و تجارب را در اختیار همرزمانش قرار داد. در همان چند ماهی هم که درزندان بود چندین بار با خارج از زندان ارتباط گرفت و درهمان زمان نیزاطلاعات با ارزشی را به بیرون منتقل ساخت.[۲]

    ۱۳۹۷ دی ۵, چهارشنبه

    به‌یاد والا زن مجاهد خلق، معصومه‌ شادمانی (مادر کبیری)

    به‌یاد والا زن مجاهد خلق، معصومه‌ شادمانی (مادر کبیری)

    معصومه شادمانی(مادر کبیری)
    معصومه شادمانی (مادر کبیری)
    • مادر کبیری زندانی دو نظام بود. شاه نتوانست او را اعدام کند اما شیخ کار ناتمام شاه را به پایان برد.
    • بچه‌ها مقاومت کنید. پیروزی از آن ما و مردم است.

    «به‌راستی برای سازمان ما، مایه افتخار است که مربی نسلی بود که در آن زن قهرمان ایرانی به درجه‌ای از تکامل و رشد و آگاهی و ایمان ارتقا یافته که با درک تفاوت عظیم بین تفاله‌ها و پس‌مانده‌های قرون‌وسطایی که خمینی جلاد به نام اسلام و قرآن عرضه می‌دارد و اسلام انقلابی و توحید ناب، در مقابل او می‌ایستد و در این راه بار شکنجه و اسارت و شهادت را قهرمانانه می‌پذیرد».
    سمبل زن انقلابی مجاهد خلق، اشرف رجوی

    پنجم دی یادآور سالگرد شهادت معصومه شادمانی(مادر کبیری) از زنان پیشتاز مجاهد خلق است. معصومه شادمانی در سال ۱۳۱۰ چشم به جهان گشود. او تا ۴۰سالگی و قبل از این‌که پا به دنیای مبارزه بگذارد، مادر ۵فرزند بود و به‌عنوان یک زن خانه‌دار زندگی معمولی داشت. در سال ۵۰ از طریق مجاهد شهید، مصطفی جوان خوشدل با مجاهدین و آرمانهای انقلابی آنان آشنا شد. از آن هنگام شیفتهٔ آنان گشت، دست از همه چیز شست و به‌صورت حرفه‌ای مبارزه را برگزید.

    بخشی از کارنامهٔ درخشان مبارزاتی مادر کبیری در زمان شاه 

    مادر کبیری همراه با فرزندان خود در بسیاری از فعالیت‌های سازمان مجاهدین در زمان دیکتاتوری سلطنتی حضور داشت. او گاه به‌طور همزمان چند مأموریت را پیش می‌برد. از یک‌سو در کار سازماندهی خانواده‌ها و مادران زندانیان سیاسی بود، از سوی دیگر اعتراضات اجتماعی به نفع زندانیان سیاسی را پیش می‌برد. قابل‌ توجه این‌که او یکی از سازمان‌دهندگان تظاهرات قم، در صحن حرم حضرت معصومه بود. در این تظاهرات معصومه شادمانی با طراحی هوشیارانه‌اش توانست ضمن اجرای موفق تظاهرات همهٔ مادران شرکت‌کننده را از چنگ مأموران ساواک فراری دهد.
    معصومه شادمانی همزمان حمایت و پشتیبانی از تیمهای عملیاتی را نیز به عهده داشت. او در وصل ارتباط اعضای سازمان با رهبری آن در در داخل زندان نیز فعال بود.
    خانهٔ او همچنین محل اختفای مجاهد قهرمان محمود شامخی، از کادرهای ورزیده و سابقه‌دار مجاهدین بود. محمود بعد از ضربه ۱۳۵۰ از فلسطین به داخل آمده و در حال سازماندهی مجدد مجاهدین بود.

    ۱۳۹۷ دی ۳, دوشنبه

    به یاد مریم مجدلیه

    به یاد مریم مجدلیه؛ 
    مریم مجدلیه 
    زنی که مسیح او را از سنگسار نجات داد و بدان مرتبت رسید که پای پیامبر خدا را با تنگی از دلاویزترین عطرها شست. تاریخ مردسالار، اگر نتوانست او را سنگسار کند اما آگاهانه فراموش کرد.

    فریسیان بافته ریش نیشخند به چشم
    کژدم پروران کینه نوش چوبین قلب
    برسکوی غرور،
    ایستاده بودند

    پیراهن سربی آسمان تاب می‌خورد
    بر طناب تیره باد
    اشک - ازترس سقوط- دستاغوش چشم
    چشم، نفرین کنان خود از محکوم شدن به «باید نگریستن»
    سم جگردران فاجعه،
    آماده تاخت
    بر سلول برهنه پوپکی لرزان پلک؛
    در قلب طبل کوب زنی زنده به گور

    بیتوته هزار تیزدندان تشنه به خون،
    گرداگرد غزال گرفتار
    خدا در پشت پلک تنهایی، گریان

    ***

    ...
    - بیاوردیدش!
    [فریسیان گفتند] .
    نیمخیز دستها، به ربودن خشتپاره کین

    ***
    ...
    نه! ! ! !
    هرایی در وسعت سرد سکوت
    «نه» ی پژواک افکن، تا آن سر تاریخ...

    - این کیست؟
    شورنده بر حکم خدا؟!
    [فریسیان گفتند] .

    ...
    - آن که نیاغشته دست به دامنی،
    در شبانه‌های نهان گناه
    او، تنها او... بماند افکندن سنگی را بر مجرم
    [عیسی گفت] .

    ***

    ...
    سکوت، عصاکشان بر میدان پوزار کشید
    سکوت، از شکافهای هزار توی ذهن گذشت
    رمه‌های گریزان هیاهو را خواباند
    سکوت از کوچههای شریان، همسفر داغی خون گذشت
    سکوت، در سرخی شرم
    چکید

    مشتها راندند به تندی همنشینی سنگ را از آغوش
    سنگها، تنها
    سگها، تنها

    مردان،
    رمه گرگ زده گریزان از خود؛
    گریزان از دیدن خود در آینه عریانی وجدان


    زن، (مریم)، زندگی یافته ناباور،
    بوسه زن پیاپی بر پاهای مسیح
    مسیح، تمام اشک شوق و بال محبت
    نشسته بر خاک تواضع
    نرمتاب گیسوان بلندش
    بازیچه بادی بازیگوش
    و خدا... ؟
     
    ع.طارق

    ...
    آسمان، آبی‌ترین پیراهن خود بر تن.

    پیامبر بزرگ یگانگی

    عیسی

    میلاد عیسی‌بن مریم، پیامبر بزرگ یگانگی را تبریک می‌گویم و در برابر مریم عذرا(ع) الگوی جاودان پاکی و رهایی سر
    تعظیم فرود می‌آوریم.


    عیسی مسیح
     
    ا

    گر درد را احساس کردی
           
               زنده ای...
    واگر درد دیگران را احساس کردی 

                                 انسانی ..!


    حضرت مریم بعد از به دنیا آوردن عیسی (ع) به میان قبیله خود رفت و بعد از اینکه از او سوال شد که این چیست او فقط به عیس که طفلی شیر خواره بود اشاره کرد. 
    عیسی خود به زبان آمده وگفت: منم  بنده خدا . خدابه من کتابی داد و مرا گردانید پیامبری 
    سلام بر من روزی که زاده شدم و روزی که میمرم و روزی که بر انگیخته می شوم دوباره و زنده 
     
    سلام بر او که پیامبر یگانگی و عشق ومحبت بود.

    ۱۳۹۷ آذر ۲۹, پنجشنبه

    رستم فرخزاد

    رستم فرخزاد

    رستم فرخ زاد
    رستم فرخزاد یا رستم فرخزاد رازی یا رستم فرخزاد هرمز (درگذشت ۶۳۶ میلادی) یکی از بزرگترین سرداران در آخرین سالهای حکومت ساسانیان بود. در نبرد قادسیه (در ۴۰ کیلومتری شهر فعلی نجف) با اعراب به رهبری سعدبن‌ابی‌وقاص وی فرمانده سپاه ایران بود که شکست خورد و در همان جنگ کشته شد.[۱] با کشته‌شدن رستم فرخزاد در این جنگ و هزیمت سپاه ایران، دروازه‌های کشور به سوی تیسفون، پایتخت ایران، به روی اعراب گشوده شد و با مرگ یزدگرد سلسلهٔ ساسانی برافتاد و کل ایران به تصرف اعراب درآمد.[۲]
    برخی از باستان گرایان رستم فرخزاد را بزرگترین قهرمان ملی خویش در کل قرن ۷ میلادی می‌دانند. حتی فردوسی نیز از وی بسیار گفته‌است و در سال‌های بعد رستم فرخزاد تبدیل به قهرمان فردوسی در شاهنامه می‌شود.[۱]

    مناصب نظامی رستم فرخزاد

    رستم فرخزاد در زمان سلطنت خسرو پرویز، سپهسالار سپاه خراسان بود و در زمان یزدگرد سوم به سپهسالاری کل ارتش ایران رسید.
    قیصر روم از هیچ‌کس به اندازه رستم فرخزاد وحشت نداشت. در تمامی جنگ‌هایی که رستم تا این زمان فرمانده سپاه ایران بود، ایرانیان هرگز شکست نخورده بودند.
    در سال ۶۳۰ و در زمان سلطنت آذرمی‌دخت، رستم فرخزاد به خون خواهی پدرش، که به دست آذرمیدخت به قتل رسیده بود، به تیسفون لشکر کشید و پس از تصرف تیسفون، آذرمیدخت را برکنار کرده و پوراندخت خواهر وی را بار دیگر بر تخت نشاند. رستم فرخزاد در این زمان به راحتی می‌توانست بر تخت شاهی بنشیند و خود را شاه بنامد و از آنجایی که تمام ارتش از او حمایت می‌کردند، بر تخت نشستن کاری بس آسان بود ولی از آنجایی که رستم فرخزاد بسیار خردمند بود، پوراندخت را بر تخت شاهی نشاند. رستم فرخزاد در این زمان با تلاش فراوان توانست فراکسیوس‌های پهلو (که خود هم اکنون رهبر آن بود) و فراکسیوس پارسی را پس از مدتها با هم آشتی داده و متحد کند. در این زمان پوراندخت نیز در اتاق خواب خود کشته شد. (بزرگان او را با بالش خفه کرده بودند)
    رستم فرخزاد پس از قتل پوراندخت، در واقع کسی از خاندان سلطنت باقی نمانده بود که بر تخت شاهی بنشیند (قتل‌عام شیرویه ایران را از وجود افراد لایق محروم کرد) پس از مدتی خبر آوردند که یکی از نوه‌های خسرو پرویز که از کشتار شیرویه جان سالم به در برده بود، زنده است.
    رستم فرخزاد فرستاده‌هایی برای پیدا کردن یزدگرد ارسال کرد و پس از یافتن وی که کودکی ۱۱ ساله بود، او را به شهر استخر (جایی که اولین پادشاه ساسانی تاج بر سر نهاد) بردند و در آنجا توسط موبدان موبد تاج بر سر وی نهادند و با این کار نشان دادند که دوران هرج و مرج به پایان رسیده‌است. در این زمان بود که اعراب به مرزهای ساسانیان حمله کردند.[۱]

    درگذشت قهرمان خلق، مجاهد وارسته و پاکباز محمد سیدی کاشانی

    درگذشت قهرمان خلق، مجاهد وارسته و پاکباز محمد سیدی کاشانی

    پس از ۵۳ سال مجاهدت پیگیر و مستمر برای آزادی میهن در نبرد بی وقفه با دیکتاتوری های شاه و شیخ




    مجاهد وارسته و پاکباز محمد سیدی کاشانی
    مجاهد وارسته و پاکباز محمد سیدی کاشانی
    مجاهد خلق محمد سیدی کاشانی، در پنجاه و چهارمین سال مجاهدت بی‌امان در راه خدا و خلق و در مسیر آزادی میهن، صبح روز ۲۸آذر۹۷ در بیمارستان در آلبانی، به سوی رفیق اعلی پرکشید و به بنیانگذاران و یاران شهید و صدیقش پیوست، و رستگار و جاودانه شد.
    او در سال ۱۳۴۴، در نخستین روز بعد از بنیانگذاری سازمان، در ارتباط با حنیف کبیر به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. در سال ۱۳۴۹ برای گذراندن دورهٔ آموزشهای نظامی به نزد فدائیان فلسطینی در اردن پایگاه شهید حسن سلامه رفت.
    از سال ۱۳۵۰تا ۱۳۵۷ به مدت ۷سال ونیم در زندانهای شاه به‌سر برد و در ۳۰دی ۱۳۵۷ همراه با آخرین دسته زندانیان سیاسی آزاد شد.
    او در مهر ۱۳۵۰ فرماندهی دو رشته عملیات علیه دیکتاتوری شاه را که همزمان با جشنهای منحوس ملوکانه بود برعهده داشت. این عملیات در واکنش به دستگیریها و شکنجه مجاهدین، نخستین عملیات آنها پس از یورش ساواک و دستگیریهای گسترده شهریور ۱۳۵۰ بود.

    ۱۳۹۷ آذر ۲۶, دوشنبه

    گل رز

    گل رز
    نقاشی آبرنگ 

    بخوان بنام گل سرخ 

    این نقاشی را بیاد گلهای پر پر شده میلیشای مجاهد خلق کشیده ام

    ۱۳۹۷ آذر ۲۵, یکشنبه

    محمدرضا شجریان

    محمدرضا شجریان

    محمدرضا شجریان (متولد ۱ مهر ۱۳۱۹ مشهد) موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز، خواننده و خوشنویس اهل ایران، آوازها وتصنیفهای ملی مبهنی و آلبمهای بسیار منتشرکرده است
    استاد محمد رضا شجریان
    استاد محمد رضا شجریان 
    محمدرضا شجریان (متولد اول مهر ۱۳۱۹ مشهد) موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز، خواننده و خوشنویس اهل ایران است. شجریان یکی از شناخته‌ترین هنرمندان موسیقی سنتی ایرانی و آلبوم‌های بسیاری را در این زمینه منتشر کرده‌است. استاد شجریان به دلیل نوع صدا و سبک مخصوص به خود، تصنیف‌های ملی میهنی که اجرا کرده، شناخته می‌شود. سایت انجمن آسیا شجریان را پرآوازه‌ترین هنرمند موسیقی اصیل ایرانی، روزنامهٔ ونکوور سان او را یکی از مهم‌ترین هنرمندان موسیقی جهان و همچنین رادیوی عمومی ملی (NPR) در سال ۲۰۱۰ استاد شجریان را یکی از ۵۰ صدای برتر جهان معرفی کرده‌ است. وی رئیس کنونی شورای عالی خانه موسیقی ایران، بنیان‌گذار گروه شهناز و مبدع چند ساز موسیقی می‌باشد. استاد شجریان در قرائت قرآن نیز فعالیت داشته و دعای ربنا معروف‌ترین تلاوت‌های قرآنیِ اوست. خوانندگان سرشناسی چون ایرج بسطامی، شهرام ناظری، حسام‌الدین سراج، حمیدرضا نوربخش و پسرش همایون از شاگردان استاد محمدرضا شجریان هستند. (دو فرزند محمدرضا شجریان، همایون و مژگان در زمینهٔ موسیقی فعالیت دارند)[۱]
    شج.jpg

    فعالیتها

    کار در رادیو با نام مستعار «سیاوش بیدکانی» تا سال پنجاه خورشیدی و پس از آن در رادیو و تلویزیون با نام خودش از جمله تلاش‌های شجریان در مسیر زندگی هنری‌اش به‌ شمار می‌رود. وی در سال چهل وهفت از آموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی منتقل شد و همزمان به کلاس خوشنویسی استاد حسن میرخانی رفت. در سال چهل‌ونو همکاری خود با برنامه‌های تلویزیون ملی ایران را آغاز کرد و همزمان به دریافت عنوان خوشنویس ممتاز نایل آمد. در سال پنجاه بهمکاری با برنامه گلهای تازه رادیو پرداخت. ردیف‌های آوازی از دیگر توفیقات شجریان در سال پنجاه و یک، نیز در سال پنجاه‌ودو به اتفاق گروهی از هنر مندان چون محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگفر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون، داود گنجه‌ای و مقدسی و حدادی و دیگر هنرمندان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی استاد داریوش صفوت بنا کردند. در سال پنجاه و شش شرکت دل آواز را تأسیس و در سال پنجاه و هفت در مسابقه‌های تلاوت قرآن سراسر کشور به مقام نخست را از‌ آنخود کرد. [۱]

    خوشنویسی

    محمدرضا شجریان علاوه بر آوازخوانی، در کار خوشنویسی سرآمداند و از سال چهل و چهار به فراگیری خط نستعلیق نزد ابراهیم بوذری و حسین میرخانی پرداخته در حال حاضر دارای درجه ممتاز در خط نستعلیق می‌باشد و در سال هشتادونو آثار خطاطی خود را در نمایشگاهی در تالار وحدت به همراه منتخبی از خوش‌نویسان معاصر به نمایش گذاشت.


    ۱۳۹۷ آذر ۲۳, جمعه

    منوچهر طاهرزاده

    منوچهر طاهرزاده

    طاهرزاده، نخستین آهنگ خود به نام دریاچه غروب را در سن ۱۶ سالگی اجرا و روانه بازار کرد. 

    منوچهر طاهر زاده

    زندگی نامه


    مراسم تشييع و تدفين منوچهر طاهرزاده
    طاهرزاده در سال ۱۳۳۴در شهر کرمانشاه در خانواده ای هنرمند و هنردوست به دنیا آمد. پدرش استاد یدالله طاهرزاده نوازنده چیره دست تار است و همچنین عموها و پسردایی هایش همگی در راه موسیقی عرفانی قدم نهادند. وی پنجم دبستان بود ویولن می‌نواخت، ‌در شانزده سالی با گروه ارکستر رادیو کرمانشاه همکاری داشت. خود وی می گوید: «کار تئوری موسیقی لازمه کار تنظیم و تحقیق است که من در این زمینه مدیون استاد مسعود زنگنه مجد هستم که در تدریس حوصله زیادی دارند و از تعلیمات پسر دایی پدرم استاد فریدون حافظی بهره بردم و آوازخوانی را زیر نظر مستقیم عمویم استاد عنایت الله طاهرزاده که از صدای خوبی برخوردار بود فرا گرفتم و موارد زیادی هم در تنظیم و رهبری ارکستر را استاد محمود مرآتی به من آموخت که همگی درحق من نهایت لطف را داشتند». منوچهر طاهرزاده از چهره های برجسته و باسابقه موسیقی بود، ‌در نواختن ویولن، کمانچه، تار و تنبک مهارت داشت و ویولن رابه صورت تخصصی می‌نواخت. در آواز شیوه خاص خود را داشت و با ارکسترهای زیادی در کرمانشاه و تهران همکاری کرده‌اند. همکاری در ارکسترهای استاد علی ناظری در فرهنگ و هنر، همکاری با ارکستر رادیو کرمانشاه با استاد محمود مرآتی، همکاری با مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و ارکستر این مرکز به سرپرستی استاد مسعود زنگنه مجد، همکاری با گروه ابوالقاسم پرندیان در تلویزیون نوپای آن زمان. با همکاری پرندیان و فرهاد سهرابی برنامه (نسیم آسا) را در مرکز کرمانشاه تهیه کرده، وی در تهران همکاری با ارکسترهایی با ناصر چشم آذر، داوود اردلان و… را در کارنامه خود دارد. در سال ۶۸دراولین و دومین جشنواره تولیدات صدا و سیما مراکز استان‌ها عنوان بهترین خواننده را به خود اختصاص داد.
    همچنین درصدد بود که کارقدمای کرمانشاهی را زنده کند مانند «درویش حسن خان خراباتی» که کاست بیدلان نمونه بارز آن است، آخرین آلبوم وی آلونک نام داشت که به بازار عرضه شد. [۲]
    طاهرزاده، نخستین آهنگ خود به نام دریاچه غروب را در سن ۱۶ سالگی اجرا و روانه بازار کرد. وی که از شاگردان استاد شجریان بود و کارهای مشترکی را نیز با استاد شهرام ناظری اجرا نمود، در سالهای پایانی عمرش، کاستهایی تحت عنوان بیدلان، آخرین برگ و آلونک را منتشر کرد...آهنگساز و خواننده سبک پاپ، نوازنده ویلون و سه تار. وی برای خوانندگانی مانند شاهرخ نیز آهنگسازی کرده‌است. سی و پنج سال سابقه خوانندگی در گروههای محلی، سنتی و پاپ را داشت.
    از ماندگار ترین ترانه های پاییزی ترانه ای به همین نام سروده منوچهر طاهر زاده که اولین بار هم خود مرحوم طاهر زاده آن را اجرا کرد ولی این سروده زیبای آقای طاهر زاده را شاهرخ نیز اجرا نموده است.[۱]

    منوچهر سخایی

    منوچهر سخایی

    سید منوچهر سخایی کاشانی (زاده ۹ مهر ۱۳۱۴،‌ تهران - درگذشته ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰) معروف به منوچهر سخایی خواننده پاپ و روزنامه‌نگار در تهران و در خانواده‌ای فرهنگی و متمایل به سیاست دیده به جهان گشود. برادر بزرگترش سرگرد سید محمود سخایی رئیس شهربانی برگزیدهٔ دکتر مصدق در کرمان بود که در جریان وقایع ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ در این شهر به شهادت رسید و جسدش را مثله کردند. منوچهر به یاد برادرش ترانهٔ «پرستو» را خواند.
    منوچهر سخایی
    منوچهر سخایی

    منوچهر سخایی تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در تهران ادامه داد و از همان دوران تحصیل به مقولات هنری بویژه موسیقی علاقه و اشتیاق نشان داد. با این وجود وی قبل از آن که وارد دنیای موسیقی شود برای مدتی در روزنامهٔ کیهان مشغول به کار شد و به عنوان خبرنگار پارلمانی در این روزنامه فعالیت کرد.
    منوچهر سخایی از قدیمی‌ترین چهره‌های موسیقی پاپ و از بازماندگان نسلی است که با اجرای ترانه‌های عاشقانه بر بستر ملودی‌های ایرانی، با ارکستراسیون غربی و کلام فارسی، در اواخر دههٔ ۳۰ خورشیدی، محبوبیت خیره کننده‌ای برای این سبک موسیقی به ارمغان آوردند.[۱]

    زندگی‌نامه

    منوچهر سخایی در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود. خانوادهٔ او خانواده‌ای فرهنگی بودند هر چند گرایشات سیاسی نیز در خانوادهٔ سخایی وجود داشت. منوچهر تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در تهران سپری کرد و در همین دوران تحصیل علاقهٔ بسیاری به موسیقی از خود نشان داد.[۲]
    برادرش سرگرد محمود سخایی، رئیس شهربانی در دورهٔ دکتر مصدق در کرمان بود که در حوادث اتفاقات ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به قتل رسید. گفته شده‌است که سرهنگ سخایی به دستور خود دکتر محمد مصدق به این سمت برگزیده شده بود. سرگرد محمود سخایی هم‌چنین محافظ دکتر مصدق، نویسنده کتاب «مصدق و رستاخیز ملت»، یار خسرو روزبه، نفر اول مسابقات تیراندازی در کل کشور، رئیس شهربانی کرمان و فرمانده گارد محافظین مجلس شورای ملی بود.

    جوانی منوچهر سخایی
    منوچهر در مقاله ای با قلم خود به شرح واقعه کشته شدن برادرش پرداخته‌است. او بعدها ترانه پرستو را - که بر اساس یک ترانه ای محلی است - به درخواست مادر داغدارشان در رثای برادرش خواند و او را ستود.[۳]









    ادامه مطلب اینجا 👈